جسارتی که حس جستجوگری در کودکان به واسطه گردشگری داده می شود بسیار فراتر از فضاهای آموزشی است و این همان شاخصه ای است که هر انسانی برای ادامه بقا چه در فضاهای شهری و چه در طبیعتی بکر باید بیاموزد و چه بهتر که این آموزش از همان سنین اولیه انجام شود.
تخیلات و سوالات کودکان فرصت خوبی برای آموزش است(آنها را جدی بگیریم) مثلا وقتی به منطقه ای جنگلی سفر می کنیم و قبل از آن به کودک راجع به آن توضیح می دهیم ، کودک به طور معمول سوالاتی اینچنین می پرسد: جنگلها چه طوری درست شده اند؟ چرا جنگل این همه درخت داره؟ اگر به جنگل برویم خرسها را می بینیم؟ خرسها با ما دوستند؟ من می تونم با بچه خرسها بازی کنم؟ اگر در جنگل گم شدیم چه کار کنیم؟ و…
نقش گردشگری آموزشی بر ارتقای مهارت های اجتماعی و عاطفی کودکان
به جای اینکه به کودک بگوییم که ما خرسها را نمی بینیم و یا اینکه ما داخل جنگل نمی رویم که گم بشیم ، می توانیم راجع به خرسها ، زندگی آنها ، غذای آنها ، اینکه چند نوع خرس داریم و آنها کجا زندگی می کنند ، ویا اینکه ما در جنگل گم نمی شویم چون هرکسی که بخواهد وارد جنگل شود باید از یک نفر راهنما استفاده کند… اما اگر گم شد می تواند با راههایی از جنگل خارج شود (البته اگر بلد باشیم که آن راهها را به کودک توضیح دهیم) توضیح دهیم.
از طرفی مراقب خطرات احتمالی ناشی از برخی تخیلات باشیم. مثلا در سفر به مناطق طبیعی کودک را از غرق شدن در دریا ، از پرت شدن از بلندی، از گم شدن در جنگل و… آگاه کنیم. ولی او را وحشت زده نکنیم تا برای همیشه بر حس کنجکاویش سرپوشی گذاشته شود. به او بگوییم برای انجام هر کاری باید مهارت انجام آن کار را یاد گرفت و وسایل مورد نیاز آن را تهیه کرد. شنا کردن در آب مثل ماهی ، پریدن از بلندی مثل پرنده ها و زندگی روی درختان ، احساساتی است که ذهن کودک را همیشه به خود مشغول می کند. بنابر این مراقب این نوع غرایز طبیعت مدار باشیم. بها دادن به این احساسات می تواند در انتخاب های آینده آنها موثر باشد.
لادن قاسمی
کارشناس محیط زیست