ذهن بازیگوش | تجربه کاشت گیاه در خانه با حداقل امکانات

کاشت گیاه در خانه

داخل بالکن خانه ما از قبل چند گلدان نازنین بود مثل یاس،نخل مرداب،انواع کاکتوس،اشک زلیخا و…حالا با امدن گلدان ریحان و گشنیز و رازیانه(با اینکه سبز نشده بود من همچنان امیدوارانه اب میدادم) عملا دیگر بالکن جا نداشت.من همچنان مطالب مربوط به گیاهان از کاشتن تا نگهداری را می خواندم حالا مطالب مربوط به زباله های تر هم توجهم را جلب کرده بود.از سالیان پیش زباله های خشک را جدا می کردم اما هیچ وقت به زباله های تر و شیرابه های زباله فکر نکرده بودم.
تعطیلات سراسری کرونا شروع شده بود ومن سرکار نمی رفتم و برای اینکه بتوانم با اضطراب این موقعیت ناشناخته(کرونا) مقابله کنم تصمیم گرفتم ورزش کنم.بعضی اوقات برای ورزش به پشت بام می رفتم.این فکر که روی پشت بام سبزی بکارم مشغولم کرده بود.اما ذهنم مانع ایجاد می کرد چند تا از سوال های ایجادشده را براتون میگم مثلا اینکه پشت بام برای همه همسایه هاست وممکنه همسایه ها اعتراض کنند،اگر پوشش ایزوگام اسیب ببینه؟ با پرنده ها چکار کنم؟ چقدر هزینه باکس سبزیکاری کنم؟ و سوال هایی درباره ابیاری و چگونگی محاسبه هزینه آب و…

گاهی اوقات ما موانعی که ذهن برایمان ایجاد میکند را درست فرض میکنیم و دست از عملی کردن ایده ها بر می داریم حتی تلاش هم نمی کنیم برای اینکه موانعی که ذهنمان می سازد برایمان درست و عقلانی فرض می شود.
همین جا می خواهم بهتون پیشنهاد بدهم حتما کتاب«از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن» را بخوانید تا با بازی های ذهن اشنا بشین و بدونین کجا باید حرف زدن های مداوم ذهن را قطع کنید و تجربه کنید.
پس به سراغ همسایه ها رفتم.


فواید پیاده روی | از افزایش طول عمر تا تفکر خلاق تنها با راه رفتن


بعد از موافقت همسایه ها،نوبت به خرید تجهیزات رسید.بخاطر کرونا تقریبا همه جا تعطیل بود پس به سراغ گزینه خرید اینترنتی رفتم .تا حالا هیچوقت به این روش خرید نکرده بودم و یک چالش جدید شروع شد.مشغول گشتن در این سایت ها شدم و براورد هزینه میکردم وچون خیلی هم ذوق زده بودم و همه سبزی های خوردن را میخواستم پس مقدار جعبه کاشت سبزی و بذر و خاک هم زیاد میشد و هزینه خیلی بالایی داشت.از طرفی فکر میکردم این هزینه برای داشتن سبزی سالم برای سالها زیاد نیست از طرفی فکر میکردم اگر به هر دلیلی نتوانم ادامه دهم هزینه زیادی صرف کردم و با این تجهیزات چکار کنم.

تا اینکه خاطرات مادرم مقداری از مشکلات را حل کرد.مادرم خاطره خیلی قدیمی داشت که وقتی یکی از خویشاوندان از رشت به تهران مهاجرت کرده بود(حدود۶۰سال پیش) با مشکل نبودن سیر تازه مواجه شده بود پس تصمیم به کاشت سیر در جعبه های میوه میگیره . پس من هم به جای باکس سبزیکاری که عمده هزینه را در بر میگرفت از همین جعبه های میوه استفاده میکنم.روزهای کرونایی و بیکاری و حوصله سر رفتن بود.یک روز تصمیم گرفتم انباری پایین ساختمان را تمیز کنم.این انباری بین چند واحد مشترکه و همسایه ها وسایلی را در انباری میگذارند که دیگر نمی خواهند و چه مبارک روزی شد.توی انباری پر از سبدهای پلاستیکی مختلف بود از سبد پیک نیکی که دسته اش شکسته بود تا وان حمام نوزاد.دوباره سروقت همسایه ها رفتم اول فکر کردند شاکی هستم از اینکه انباری رو به اشغالدونی تبدیل کرده اند اما بعد که فهمیدند موضوع چیز دیگه ایه با رضایت ولی با یک نگاه عجیب اجازه استفاده از وسایل را دادند.
حالا دیگه نوبت خرید بذر و خاک بود…


درخت بید مجنون | نماد تواضع و فروتنی


خرید بذر رابا هیجان زیادی شروع کردم.تقریبا الان با اطمینان می‌توانم بگویم که یک خرید هیجانی انجام دادم. از انواع سبزی خوردن تا گوجه و فلفل دلمه و مریم گلی و…
یک سمت پشت بام را انتخاب کردم یک جعبه رنگ نصفه داشتم دیوار سیمانی را که به نظرم دلگیر و کثیف بود رنگ کردم. سبدهای انباری رو به پشت بام منتقل کردم و چندتا هم سبد میوه گرفتم بعد از شستشوی سبدها داخل همه را (کف و دیواره‌ها) باکیسه‌ها و نایلون‌هایی که داشتم پوشاندم تا در موقع ابیاری خاک به بیرون از سبد نریزد. از بذرهایی که دوست داشتم و فکر می‌کردم راحت است شروع کردم اسفناج و شوید و جعفری و ریحان و اویشن و کاهو. تقریبا هفته اخر اسفند بود و کم و بیش بارندگی داشتیم اسفناج ها بعد از یک هفته جوانه زدند و بعد هم ریحان ولی هیچ خبری از بقیه سبزیجات نبود دوباره شروع کردم به خواندن تا اشکالات را پیدا کنم اما بعد از مدتی فهمیدم کار کشاورزی به صبر احتیاج دارد البته در این دوره آویشن و جعفری در نیامدند و شوید هم یک ماه بعد درامد و من کم کم با اشکالات کارم آشنا می‌شدم . با انواع بذرها و خزانه کاری و خفه شدن بذر بعلت عمیق کاشتن و یا آب دادن زیاد و ده‌ها موضوع دیگر

رسیدگی به سبزیجات و مطالعه و یادگیری تقریبا بصورت میانگین بین دو تا سه ساعت زمان می‌برد و قدم به قدم با افزایش اطلاعات و آگاهی من کار لذت بخش‌تر می‌شد. تعطیلات کرونا تمام شد و کار شروع شد من تقریبا پنج روز در هفته ازساعت ۷ صبح تا ۶ عصر سرکار بودم وقتی برمی‌گشتم حتما یک روز درمیان می‌رفتم و به سبزیجات سر می‌زدم و با دیدن رشد و بزرگ شدن و چیدن سبزیجات خستگی از تن به در می‌کردم و احساس رضایتمندی می‌کردم.
باارزش ترین و بهترین چیزها در زندگی، همیشه طیف کاملی از احساسات(هم خوشایند وهم ناخوشایند) را به همراه دارد. در این کار دقیقا شما تجربه کاملی از شکست و پیروزی خواهید داشت شما را به فکر و جستجوی علت‌ها می‌برد به شما احساس فوق العاده لذت و آرامش خواهد داد.


حالا وارد مرحله بعد می‌شویم کاشت بذرهای سخت‌تر و درست کردن کمپوست

 

خانم پدرام کمالی

عضو کارگروه درختبان

2 دیدگاه برای “ذهن بازیگوش | تجربه کاشت گیاه در خانه با حداقل امکانات

  1. مژگان گفته:

    اگر کتاب«از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن» رو پیدا کنم و بخونم
    حتما اینجا نظرمو مینویسم.
    خانم کمالی ممنون که تجربه هاتون رو باشتراک گذاشتین و همچنین پیشنهاد کتاب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *