جمعه، ۵ ام آبان ماه ۱۴۰۲. امروز قرار است به همراه دوستان NGO کندو و میهمانان دیگر از باغ گیاهشناسی ملی بازدید کنیم. این برنامه توسط کارگروه درختبان کندو و با مدیریت خانم سمیه جعفری تدارک دیده شده است و راهنمای ما آقای پژواک مستوفی خواهند بود. ساعت ۹ صبح اکثر دوستان در محل قرار، جلوی در ورودی باغ جمع شدهاند. تعدادمان ۱۶ نفر است. عدهای مشغول تهیهی بلیت هستند و دوستان دیگری هم که بلیت اینترنتی تهیه کردهاند، آن را چاپ میکنند. ساعت ۹:۰۵ وارد باغ میشویم و پس از معرفی مختصر دوستان، بازدیدمان شروع میشود.
اولین قسمتی که از آن عبور میکنیم، قطعهی آموزشی و نمایشی است. در ابتدای این قسمت یک برکهی کوچک قرار دارد و در اطراف چند درخت سرو به چشم میخورند. از جمله «سرو طبری یا نوش» که به عنوان پرچین کاشته میشود و «سرو ناز یا شیراز» با شکل بتهجقهای معروفش. آقای مستوفی میگوید وجود این برکه در ابتدای مسیر، تداعیگر اولین مرحلهی پیدایش حیات است. به همین ترتیب درختان سرو نمایندهی سوزنیبرگان هستند که از نخستین گونههای گیاهی روی زمین بودهاند. یک درخت «توری» زیبا نیز میبینیم و همینطور تعدادی گل «شاه اشرفی» که دلیل نام گذاریشان به دلیل شکل سکهمانند قسمت وسطشان است.
کمی جلوتر قطعه زمین چمنی قرار دارد. آقای مستوفی توضیح میدهد که رایحهای که از چمن هنگام هرس آن بلند میشود، دو دلیل دارد: اول واکنش دفاعی گیاه است در برابر آسیب و همچنین هشداری برای سایر گیاهان. و دوم برای تولید پادتن و جلوگیری از ورود باکتری به قسمتهای آسیبدیده. پس از آن گلهای «مروارید سفید» و «مروارید کبود (قرمز)» را میبینیم و روبهرویشان «برازمبل» است از راستهی نعناسانان، که علاوه بر خواص دارویی، در صنعت عطرسازی هم استفاده میشود.
از کنار «مریم گلی»ها میگذریم و راهنما گیاه «سُداب» را نشانمان میدهد. گیاهی خوشبو و مقدس نزد زرتشتیان که برایشان حکم کافور را دارد؛ مانند اسفند آن را دود کرده و از عصارهی روغنی آن برای معطر کردن مردگان پیش از قرار دادنشان در دخمه استفاده میکنند. وارد مسیری فرعی میشویم. «کاج اشرفی» را میبینیم که زیباترین و لطیفترین برگ را در بین درختان کاج دارد. این درخت را نخستین بار کاشفالسلطنه وارد ایران کرده است. سپس آقای مستوفی گیاه «ژینگو» را نشانمان میدهد. گیاهی که نام و خاستگاهش چینی است ولی فسیلی از آن تقریبا همقدمت با قدیمیترین فسیل چینی در ایران نیز پیدا شده و اکنون در مجتمع گیاهان دارویی ولنجک نگهداری میشود. این گیاه مقاومترین گیاه روی زمین است که از بمباران اتمی هیروشیما نیز جان سالم به در برده. خزان بسیار زیبایی دارد: برگهایش به یکباره زرد میشوند و میریزند. پیشتر در چاپ اسکناسهای دلار به کار برده میشده و از برگش برای پماد جوانسازی استفاده میکنند. جلوتر «نخل واشنگتن» قرار دارد که آن را نمادی از شهر واشنگتن یا خانوادهی جرج واشنگتن میدانند. سپس در کنار قطعه زمینی از فلفلهای زینتی قرمز و نارنجی و زرد، گلهای «تلگرافی» در رنگهای بنفش و ارغوانی قرار دارند که ایدهی شمارهگیری مکانیکی تلفنها در قدیم، آنها الهام گرفته شده است. به جایی که مسیر فرعی را شروع کرده بودیم بازمیگردیم. آقای راهنما با اشاره به قسمت وسط گلهای رز و شباهتشان به انتهای میوههای سیب و گلابی میگوید که اینها در یک خانواده قرار دارند. کمی بعد قطعهی آموزشی و نمایشی تمام شده و به ابتدای قطعهی هیمالیا میرسیم.
تاثیر حمل و نقل عمومی الکتریکی بر کاهش آلودگی هوا
ما وارد هیمالیا نمیشویم و آن را دور میزنیم. اولین درختی که میبینیم سدر مقدس یا «سدروس» است. دلیل مقدس بودن آن به جنگهای صلیبی باز میگردد که به دلیل دارا بودن الکل کافی و در نتیجه قابلیت اشتعالپذیری بالا، سربازان را از سرما نجات میداده است. جلوتر در طرف دیگر «بلوط اُسکو» قرار دارد که میوهاش دمدار است و به انتهای کلاهک آن یک دم نخمانند کوتاه وصل است. آقای مستوفی توضیحاتی راجع به تاریخ نان میدهد که عشایر ایران در ابتدا آن را با استفاده از آرد بلوط درست میکردهاند. سپس «بلوط همیشه سبز» را میبینیم که زیستبوم آن اروپا است و میوهاش خوراکی نیست و از روغن آن برای مصارف صنعتی از جمله واکس زدن استفاده میشود. پس از آن قطعهی هیمالیا تمام میشود و ما به چهارراهی میرسیم که طرف دیگر آن قسمت هیرکانی است.
در ابتدای این قسمت دو درخت شبیه به هم قرار دارند. راهنما به آنها دوقلو میگوید. اولی درخت «شبخُسب» (به گویش گیلکی: شبخوس) است که به آن ابریشم ایرانی هم گفته میشود. گلهای صورتی و ابریشمین زیبایی دارد که شبها بسته میشوند. دومی درخت «لیلکی» است. قدمت آن به عصر یخبندان میرسد. دو نوع لیلکی داریم: لیلکی ایرانی که خار دارد و لیلکی آمریکایی که خار ندارد. پرندهی شکاری کوچکی به نام «سنگچشم» همزیست لیلکی است که از خارهای آن برای به سیخ کشیدن شکارش استفاده میکند. کنار آنها گیاه «همیشک» قرار دارد با برگهایی سبز و براق که پیشتر در هیرکانی زیاد به چشم میآمد. اما امروزه به دلیل قطع بیرویهی آن جهت استفاده در گلفروشیها و تزئین دستههای گل، کمیاب شده و به قول آقای مستوفی باید خوششانس باشیم تا آن را ببینیم. جلوتر گیاه «روباهبری» است با میوههایی سرخ که خاصیت آنتیاکسیدان قویای دارد. چینیها گونهی بومی خودشان از آن را با استفاده از گونهی ایرانی اصلاحنژاد کرده و تجارت پرسودی از این گیاه نصیبشان شده است. کنار آن گیاه «مامیران» است. شیرهی زرد رنگی دارد و سمی است. و همانطور که نامگذاریاش نشان میدهد در گذشته به عنوان مثال بدخواهان پادشاه از آن برای کشتن ولیعهد او استفاده میکردهاند. آقای مستوفی اضافه میکند هر گیاهی که شیرهای به رنگ زرد، سفید، بنفش و کرم دارد سمی است. مانند انجیر که شیرهی سفیدش برای درمان زگیل استفاده میشود.
وارد جادهای سنگی میشویم که از وسط منطقهی هیرکانی میگذرد. در این قسمت بر اثر سایهی درختان هوا خنک شده است و رطوبت و لطافت جنگلهای شمال را حس میکنیم. درخت «کراد» (به گویش محلی «کراد دار») را میبینیم که خارهایی سمی دارد. آقا طاها تعریف میکند یک بار موقع شنا کردن در رودخانه خار آن در پایش فرو رفته و دردسرساز شده بود. سپس راهنما «شمشاد خزری» را نشانمان میدهد. گونهای در خطر انقراض که نخستین بار توسط بید موجود در کشتیهای روسی که در ساحل خزر پهلو گرفته بودند مورد حمله قرار گرفته است. سپس از تلاش کسانی که مشغول احیای آن هستند تقدیر میکند و سمیه خانم و علی شوندی یکی از برنامههای درختبان را به یاد میآورند که در آن مشغول زدودن آفت درختان بودهاند.
کمی بعد درختهای انار هیرکانی را میبینیم با انارهایی رسیده که همگی از وسط شکافته شده اند. این انار به نسبت انارهای ساوه، نطنز، مریوان و … مزهی ترشتری دارد و از آن برای ساختن رب انار استفاده میکنند. جلوتر گیاه «باباآدم» است که راهنما دلیل نامگذاری آن را به خاطر قدمت آن و حضور در نقاشیهای کلیسایی عنوان میکند. آفت این گیاه سوسکی خالدار است که به نوعی همزیستی با آن دارد و برایش کود تهیه میکند. بعد از آن به «ازگیل» میرسیم که نام اصلیاش در گیلکی «کُنوس» است. برای نحوهی نامگذاری آن داستانی وجود دارد: شخصی برای اولین بار میوهی این گیاه را در گیلان میخورد و از آن خوشش میآید. بذرش را با خود به تهران میآورد تا بکارد اما هر چه سعی میکند اسمش را به خاطر نمیآورد. برای همین به آن میگوید «ازگیل» به معنای گیاهی که از گیلان آمده است.
خرفه چهار کربنه | یک گیاه شگفت انگیز
جلوتر به گیاهی میرسیم که میوهی نارنجیرنگش درون کاسهی گلبرگ قرار دارد و به همین خاطر به آن «عروسک پشت» پرده میگویند. نام علمی این میوهی سرشار از آنتیاکسیدان «فیسالیس» است و یکی از فواید آن کمک به هضم غذا است. کمی بعد درختهای نسترن را میبینیم و سپس گیاه گزنه را که برای بسیاری از بیماریها از جمله دیابت و فشار خون و قند خون بالا مفید است. آقا طاها از آقای مهندس مکانیکی تعریف میکند اصالتا اهل رامسر، که سالها در تهران زندگی میکرده است. او پس از آن که دخترش را بر اثر سرطان از دست میدهد، به شمال بازمیگردد و وقت خود را صرف مطالعهی گیاهان دارویی از جمله گزنه و به ویژه تاثیر آنها بر درمان سرطان میکند. تماس مستقیم پوست دست با گزنه میتواند منجر به سوزش و خارش شود و راه درمان آن گیاهی است به نام «آقطی» که همیشه کنار گزنه میروید.
از کنار «توسکا»ها و گلهای نسترن میگذریم و گونهی دیگری از فیسالیس را میبینیم که برخلاف آن دیگری میوهاش پشت پرده نیست. بعد از «فرفیون» جنگلی هیرکانی که شیرهی سفیدش فوقالعاده سمی است به «سرخدار» میرسیم. درختی سوزنیبرگ، متعلق به عصر یخبندان و فوقالعاده حساس و باهوش که خودش تصمیم میگیرد نر باشد یا ماده، امسال میوه بدهد یا نه. سرخداری که پیش روی ماست به فرفیون اجازه داده تا کنارش رشد کند ولی به کاج این اجازه نداده. میتوان بدون وارد کردن کوچکترین آسیبی به این درخت، از شیره و میوهاش یکی از قویترین داروهای ضدسرطان را به دست آورد. این در حالی است که قاچاقچیان در شمال کشور چوب آن را میبرند تا از آن در ساخت سر قلیان استفاده کنند.
کمی بعد کنار تخته سنگی چند گل «سیکلمه» به چشممان میخورد که به آن «پنجهی مریم» هم گفته میشود و برای مسیحیان گیاهی مقدس است. به باور آنها حضرت مریم هنگام وضع حمل به یک درخت سنجد تکیه میدهد و تعدادی گل سیکلمه را که آن کنار بوده مچاله میکند. درخت تبدیل به تختی میشود تا او رویش بخوابد و به همین خاطر است که تنهی اغلب درختان سنجد انحنا دارد. جلوتر وارد مسیری میشویم که به دریاچهی کوچکی به اسم «خزر» میرسد. کنار دریاچه زیر سایهی درختان مینشینیم و استراحت میکنیم. گروههای دیگری هم به غیر از ما در این نقطه هستند. از جمله گروهی متشکل از چند کودک و والدینشان همراه با یک خانم مربی. مربی دارد برای بچهها داستانی از یک درخت را نقل میکند.
بعد از حدود یک ربع استراحت و گرفتن عکس دستهجمعی به مسیرمان در منطقهی هیرکانی ادامه میدهیم. به گیاهی آشنا میرسیم به شکل سیم خاردار که نامش «اُزمَک» یا «اُزمَلَک» است. گیاهی مفید برای کشاورزان که زمینهایشان را از حملهی حیوانات دیگر مصون نگه میدارد. آقای مستوفی میگوید که در اروپا حدود ۲۰۰۰ گونهی گیاهی وجود دارد که تقریبا ۵۰۰ تایشان اندمیک اند و در ایران حدود ۱۰۰۰۰ گونه که ۳۰۰۰ تایشان اندمیک اند. دلیل دستنخورده ماندن بسیاری از نقاط جنگلهای ایران همین گیاه ازمک است. جلوتر به «خرمندی» میرسیم که مادر خرمالوهاست. از آن در شمال کشور رب و لواشک درست میکنند. خوردن آن در زمستان آدم را در برابر بیماریها محافظت میکند اما در تابستان باعث ایجاد حساسیت میشود. برای کاشت آن در تهران بهتر است آن را با خرمالوهای تهرانی پیوند زد. آخرین گیاه شاخصی که در قسمت هیرکانی میبینیم گونهای بلوط است به نام «بلندمازو». معروفترین باغ گیاهشناسی دنیا، باغ گیاهشناسی کیو در لندن است که یکی از افتخاراتش داشتن بلندمازویی است به ارتفاع ۳۰ متر. در نوشهر بلندمازویی ۶۰ متری وجود دارد. آقای راهنما تعریف میکند یکی از دوستانش اخیرا میهمانی از آلمان داشته که فقط برای دیدن این بلندمازو به ایران سفر کرده بود. سپس از روی رود کوچکی عبور میکنیم که از رودخانهی کن سرچشمه میگیرد. به آن «زایندهرود» میگویند چرا که نزدیک ۷۰ درصد آبیاری باغ گیاهشناسی را به عهده دارد. برجهایی که در بالادست باغ در حال ساخته شدن اند، آب رودخانه را آلوده کردهاند و تهدیدی جدی برای حقابهی باغ به حساب میآیند.
بعد از پشت سر گذاشتن قسمت هیرکانی به گلهای داوودی میرسیم. اکنون فصل نمایشگاه گلهای داوودی است اما بسیاریشان هنوز بر اثر گرما باز نشده اند. راهنما از خواص گلهای داوودی در کمک به معده، هضم غذا و رفع استرس میگوید. این گیاه سرشار از ویتامینهای B و C است و یونهای آزاد را جمع میکند تا به کبد آسیب نرسانند. خانم کاشفی با اشاره به چند داوودی ارغوانی، میگوید اخیرا تحقیقی انجام شده روی بیمارانی که بر اثر کرونا بیناییشان ضعیف شده است. این تحقیق نشان میدهد نگاه کردن به گلهای ارغوانی به بهبود بینایی این افراد کمک کرده است. بچهها مشغول عکس گرفتن از گلهای داوودی هستند. از کنار دو درخت تبریزی و سپیدار میگذریم که بسیار شبیه به هم اند و تفاوتشان در این است که شاخههای تبریزی به هم نزدیکترند. آقای مستوفی برای به خاطر سپردن این تفاوت میگوید یادمان باشد آذریها همیشه پشت هم اند.
معرفی بوستان بازیافت | متفاوت ترین پارک تهران
سپس وارد میدان مرکزی میشویم و آن را دور میزنیم. تعداد زیادی گل رُز و درخت بلوط، سرو و اُرس به چشممان میخورد. راهنما تفاوت اُرسهای چینی و ایرانی را میگوید: اُرس چینی سریع رشد میکند درحالی که میزان رشد اُرس ایرانی حداکثر ۲ سانتیمتر در سال است و اگر ساقهای از آن را بچینیم، دیگر رشد نمیکند. اُرس درختی ارزشمند است. دانهای خوشبو دارد. ریشههایش از فرسایش خاک و ریزش سنگ هنگام زلزله و رانش زمین جلوگیری میکند. سالها پیش جنگل انبوهی از اُرس در حدفاصل چالوس و شهرستانک وجود داشته که بر اثر قطع بیرویهی درختانش در طول سالیان پیدرپی، امروزه از وسعت آن به شدت کاسته شده است. دلیل قطع این درختان زغالشان بوده که میتوانسته دو روز در کرسی بسوزد و تمام نشود. آقای بیتاژیان اشاره میکند که چگونه همزیستی خرسها با اُرس برای این گیاه فایدهمند است. خرس دانهی اُرس را میخورد و این دانه در دستگاه هاضمهی خرس تغییراتی میکند که باعث میشود سرگین خرس کود بسیار خوبی برای اُرس باشد. آقای مستوفی اضافه میکند همین کار را خرسهای پاندا با درختان بامبو میکنند. جلوتر میرویم. چند نفر از بچهها از روی زمین دانهی بلوط جمع کردهاند. راهنما میگوید معمولا از کاشت هر ۳۰ دانهی بلوط، تنها دوتایشان سبز میشود. باوری قدیمی در بین انگلیسیها وجود داشته که میوهی بلوط پول و ثروت میآورد؛ برای همین معمولا آن را در کیف و صندوق خود نگهداری میکردند.
به قطعه زمین گیاهان دارویی و صنعتی میرسیم. ورود به این قطعه برای عموم بازدیدکنندگان ممنوع است اما ما با هماهنگیهایی که آقای مستوفی انجام داده است میتوانیم از آن دیدن کنیم. تعداد زیادی «ماریجوانا» در اندازهها و شکلهای مختلف میبینیم که هر کدام خواص مختلفی دارند. بوی «ماریجوانا» در هوا پخش است و نمیتوان آن را استشمام نکرد. سمیه خانم ناگهان میگوید که چقدر به نظرش این قسمت زیباست و بهرام به شوخی میگوید که از این به بعد همه چیز زیبا به نظر میرسد و همه خوشاخلاق میشوند.
در طرف مقابل قطعه زمینی است پر از گلهای «پنبه». جلوتر گیاه «کرچک» قرار دارد که روغن آن خواص فراوانی دارد اما میوهاش بسیار سمی است؛ به گونهای که خوردن چهار عدد از آن میتواند آدم را بکشد. از کنار گیاهان دیگری چون «چای ترش»، «ترب» و «شیرینبیان» میگذریم. «تلخبیان» را میبینیم که دانههایی شبیه به تسبیح دارد. پس از آن «گل صابونی» است که کشیدنش روی پوست کف تولید میکند. کمی بعد به «داغداغان» میرسیم که برای زرتشتیان گیاهی مقدس است و شاخهای از آن را سر در خانهی جدیدی که به آن نقل مکان میکنند، میآویزند؛ چرا که اعتقاد دارند برایشان برکت میآورد و میوهی آن که شبیه چشم است از چشمزخم جلوگیری میکند. پیشتر این گیاه در شمیرانات زیاد بوده و در آجیل شب چله نیز از آن استفاده میشده است. سپس وارد قطعه زمینی میشویم که ابتدای آن درخت «زالزالک» بزرگی با میوههای رسیده قرار دارد. با اجازهی راهنما و به تعداد محدود از میوههای آن میخوریم. طعم جالبی دارد. بعد از آن درخت سماق زینتی است. سماق خاصیت چربیسوزی دارد و با این حال خود دانهاش روغنی است. رازیانه آخرین گیاهی است که در این قسمت میبینیم.
سفرنامهی هیو | نگاهی به بهشت گمشده در اطراف تهران
بعد از چند دقیقه پیادهروی به قطعهی آمریکا میرسیم. در این قطعه گیاهانی چون «گل ابری» بنفش، «رعنای زیبا»، «گل زنگولهای»، «دم روباهی» و گونهای میخک قرار دارند. آقای مستوفی اشاره میکند که در فرهنگ کردی وقتی دختری و پسری عاشق هم میشوند به یکدیگر «سیب میخککوب» هدیه میدهند. با فرو رفتن میخکها در سیب، آب سیب خالی شده و تبدیل به گویی چوبین میشود که تا سالها باقی میماند. با این حال هربار به آن کمی آب پاشیده شود بوی میخک دوباره از آن بلند میشود که یادآور اوایل دوران عاشقی است.
به مسیر خود ادامه میدهیم و به قسمت چین و ژاپن میرسیم. ساعت پایانی بازدید است و همگی خسته هستیم. برای همین به ناچار بازدید از این قطعه، با وجود تنوع بالا و زیبایی گیاهان و مناظرش، با سرعت بیشتری انجام میشود. راهنما میگوید همهی این مسیری که آمدهایم و گیاهانی که دیدهایم شاید ۱۵ درصد کل باغ گیاهشناسی را شامل شود. از باغ صخرهای و گیاهان زینتی عبور میکنیم. روی پل چوبی عکس یادگاری میگیریم و از این قسمت که آخرین بخش بازدیدمان بود خارج میشویم. جادهای آسفالت و طولانی را که به در خروج میرسد در پیش میگیریم. قبل از رسیدن به خروجی دو گیاه توت آمریکایی و توت چینی را میبینیم که هر دو غیر خوراکی و سمی هستند و در صنعت چسبسازی ازشان استفاده میشود. توت آمریکایی زرد است و ظاهری شبیه به توپ تنیس دارد. توت چینی به رنگ قرمز و کوچکتر است.
ساعت ۱۳:۰۵ به درب باغ، نقطهای که بازدیدمان را از آن شروع کرده بودیم، میرسیم. به خاطر هفتمین جشنوارهی گلهای داوودی و انار جمعیت زیادی به باغ آمدهاند. در گوشهی جنوب شرقی، چادری برپا کردهاند که محل برگزاری جشنواره و استقرار غرفههاست. بیرون چادر DJ ای پشت کیبورد ایستاده و شاد و پرانرژی آهنگها را عوض میکند. در میان همهمهی مردم و صدای بلند موسیقی صحبتهای پایانی را میکنیم. سپس با یکدیگر خداحافظی میکنیم و برنامه تمام میشود.
سارا بیتویی
کارگروه رسانه
مرسی رفقا گزارش بسیار عالی با نکات ریز آموزشی
مؤید باشید
بسیار روان و صمیمانه ،با جزییات کاربردی
سپاس از شما